هدیه خدا به مامان و بابا

جیگر طلا

سلام پسرم از آنجایی که من عاشق تو هستم و یک عاشق  واقعی در واقع یک شاعر واقعی است برایت به زبا ما زنی شعری سروده ام که برایت می نویسم : جیگر طلاء مه پسر  خیلی بلاء مه پسر خنده کانده انار واری دونه وونه چشم و چراغ منه دیوونه وونه ون اسبه رو چشم سیاه بلارم فرفره مو قد و بالاره بلارم شعر و کتاب قصه ره خوندنه وه سره دله پیدا نوونه ونواری این گت دنیای دله شیرین زبون چه مهربونه این ریکا صد باریکلا دانه وه زود باش بءو ته ماشالا یک شعر دیگر تموم روز مه ریکا مره گونه دم ...
17 دی 1393

اسامی بعضی از کتاب هایی که علیرضا خوانده

سلام پسرم امروز طاها با مادرش به خانه ی ما آمدند از آنجایی که می دانستند تو خیلی کتاب دوست داری دو جلد کتاب برایت هدیه آوردند امروز می خواهم اسامی بعضی از کتاب هایی که خوانده بودی را برایت بنویسم گفتم بعضی چون همه ی آنها را یادداشت نکرده بودم قصه های شیرین جهان .....................................انتشارات قدیانی اژدهای کباب پز و 15 قصه ی دیگر...........................براون واتسون روستای من دوستای من ...................................اسدالله شعبانی موشی موشه فراموشکار..........................................آزاده آشیان ملاقه تنبل................................................
8 دی 1393

عادت های دلبندم

سلام پسرم این روزها حالت خیلی خوب است شاد و خندان و پر انرژی 48 محرم برای حلیم زنی به منزل مادر جون رفتیم از آنجایی که خیلی دوست داشتنی هستی همه را با لبخند شیرینت به خود جذب کردی  با بچه ها بازی کردی حسابی به تو خوش گذشت از اینکه پسر خوبی بودی مثل همیشه حسابی مرا در جمع سرفراز کردی می خواهم از عادتی که داری برایت بگویم که برای من خیلی دلچسب است هر شب وقت خواب باید دو دست کوچکت را در دو طرف گونه هایم بگذاری تا خوابت ببرد و یا گاهی اوقات که خسته می شوی دو دستت را حلقه می کنی دور گردنم در بیرون از خانه در خیابان حتما باید دستت در دست همراه با من راه بروی من از این عشقی که از...
3 دی 1393
1